طلای شجاع پارت ۲

=اسمم؟
€اره معنی اسمت رو‌ نمیدونی؟
=خب راستش بهش فکر‌نکردم!
€اوه.....خب کیم به معنی ظلا و یون به معنی شجاع هست
یعنی تو یه طلای شجاعی!
=اوه چه جالب
_سرورم شاهزاده اومدن!
€اوه بگو بیاد داخل!
_چشم!
+پدر من‌ توی این پرونده به مشکل بر خوردم ... در اصل این.....
€نمیخای به مهمانمون خوشامد بگی؟
+اوه....شما باید فرمانده کیم باشید درسته؟
=بله سرورم من کیم یون فرمانده لشگر سیاه پوش!
+پس از جنگ برگشتید!خسته نباشید لطف بزرگی به این کشور کردین!
=شما لطف دارید سرورم!وظیفه ام بود!
=امپراطور اگه اجازه بدین من مرخص بشم!
€منونم ک اومدی! حتما خانوادت منتظرتند زود برو!
=چشم! با اجازه
یون تعظیم به امپراتور کرد و به طرف شاهزاده چرخید بعد تعظیم به شاهزاده از اتاق امپراطور خارج شد
شنل سیاه رنگش رو مرتب کرد و دستی به یال های اسبش کشید  سوارش شد و به ترف خونه پدریش راه افتاد.....
حکایت کنید لطفااااا😃❤💜
دیدگاه ها (۶)

هَن پارت ۵

طلای شجاع پارت ۳

هَن پارت ۴

طلای شجاع پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط